درد دلهای یک مادر شهید...
چقدر نامه نوشتم به دست باد سپردم
براي آمدنت شب به شب ستاره شمردم
چقدر گرد گرفتم من از اتاق تو مادر
براي باور مردم قسم به جان تو خوردم
انتظار تو و قاصدي كه هيچ نيامد
هزار مرتبه جانم به لب رسيد و نمردم
و عكس هاي تو را، من اميدوار و صبور
براي هركه مي آمد ز جبهه بردم و بردم
صداي زنگ در، اما، هميشه دغدغه زا بود
نيامدي و من از آن چه خون دل كه نخوردم
چقدر هروله كردم ميان كوچه و ايوان
و بال روسري ام را به زير پلك فشردم
چه پستچي كه از اين خانه مي گذشت شتابان
چقدر نامه نوشتم به دست باد سپردم
بر قامت رعنای شهید علی اصغر نوروزی صلوات