تاریخ :  چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۲
نویسنده :  سیرجارون
با استفاده از روایت های تاریخی اقوام گذشته مانند اقوام عاد ، ثمود ،بم و...

پور آدم ایـن خطاب شد در ازل رویتان را من نخواهــم از خجل

این منـــم آن خداونــد جـلال هان بدانیـد با شمایــم در ملال

پند من اینـــدم بود پیمــانتان نشکنید تا خاک شود زنــدانتان

مشتی ازخاک برخصالی رنگارنگ جان عالم بردمیــدش بی درنگ

درحقیقت دانه گشتیـم کشت او خانه کردیـــم نـزد آدم پشت او

چونظرکردآدم انـدرنفس خویش آن عدوکردش خطانیرنگ خویش

دشمنی خصلت نباشداین مکان خاک نشینی مصــدر خاندانتان

خلقـت آدم سرشتنـد تا کمـال جنت او را نبودش ایــن خصال

شکر حق جان لشکر قابیل نشد گرچه بوسه اش پیـکرهابیل بشد

در کتاب قران که محکم و بالاترین کتاب الهی است اینگونه میگوید:

برای
1- برای آزمایش و امتحان

بهر آنست این ریاضت وین جفا ------- تـا برآرد کوره از نقره جفا
بهر آنست امتحان نیک و بـد -------- تا بجوشد بر سر آرد زر، زبد


بصورت مالی( مانند روزی)
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
«قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ميوه ها، آزمايش مى كنيم و بشارت ده به استقامت كنندگان! »


«اَحَسِبَ النَّاسُ أنْ يُتْرَكُوا أنْ يَقُولُوا آمَنَّا و هُم لا يُفتَنُونَ ؛
«آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم به حال خود رها مى شوند و آزمايش نخواهند شد؟ »


امتحان جانی

«وَ لَو يشاءُ اللّهُ لانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلكنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكمْ بِبَعْضٍ ؛(10)
«و اگر خدا مى خواست خودش آنها را مجازات مى كرد؛ اما مى خواهد بعضى از شما را با بعضى ديگر بيازمايد . »

امتحان خانوادگى

قرآن مجيد همسر و فرزندان را امتحان الهى دانسته، مى فرمايد:
«إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ ؛
«اموال و فرزندان شما فقط وسيله آزمايش هستند .

زآن مقامی ره ندارد هیـج ملک جمله خوبان ره بیابنـد تا فلـک

این بساط قیل و قال را نـی نظر خصلت مردی بسازد در خطـــر

ما بنوشیم دم به دم جام بــــلا تا فلک فریــاد بر آرد مرحبـــا

بوی مستی گررسد برجـــان ما مستی اش را او کنــــد اندر بقا

دام خودکردنفس قابیل آن عدو فتنه ها خیزد از درون این سبـو

روی خاک ازخون هابیل درنقاب تا ننوشم می نزدقابیل بی حساب


2-برای تقرب

مولانا معتقد است که بلا و درد باعث نزدیک شدن بنده به پروردگارش می گردد چرا که به هنگام تنهایی درمی یابد که تنها از او می تواند یاری بخواهد:


بنده می نالد به حق از درد و نیــش ------ صد شکایت می کند از رنج خویش
حق همی گوید که آخر رنج و درد ------ مر تو را لابه کنان و راست کرد
این گله زآن نعمتی کن کت زنـد ------- از در مـادور و مطرودت کــــند
در حقیقت هر عدو داروی توست ------- کیمیای نافع و دلجوی توســـت
که ازو اندر گریزی در خــــلا ------- استعانت جویی از لطف خـــدا


خداوند به بنده اش می گوید که درد و رنج سرانجام تو را به لابه واداشت و به راه راست هدایت کرد. تو از آن نعمتی شکایت کن که راه تو را می زند و تو را از ما دور می کند و می راند. هر دشمنی در حقیقت دوای درد توست، کیمیای توست به تو سود می رساند و دلت را به دست می آورد زیرا که از دست او به خلوتگاهی میروی و از لطف الهی یاری می طلبی. دوستان تو در حقیقت دشمنان تو هستند، زیرا که تو را از درگاه الهی دور کرده و سرگرمت می کنند.

4-شكوفايى و تكامل

مولانا.

مرتو را هر زخم کآید زآســــمان ------ منتظر می باش خلعت بعـــد از آن
کو نه آن شاه است کت سیلی زند ------- پس نبخشد تاج و تخت مســتند
آن قضاها کانبیا برداشتـــــــند------- زان بلاسرهای خود افراشتند

انسان را تا بالاترین مراحل کمال، همراهی کند. بیداری، جبران اشتباه گذشته، شکر بر نعمت، اکتساب بالاترین مدارج انسانی همچون: صبر، تسلیم و رضا، و عشق حقیقی، همه و همه در کیمیای بلا پنهان شده اند. بلا، قلب را می پالاید و من وجودی انسان را ویران می سازد تا از او هیچ نمانده و لایق تزیین به عشق الهی باشد.

کدبانویی مقداری نخود درون دیگی پرجوش می ریزد تا غذایی گوارا بپزد. نخودها با زبان حال از غلغل آب می نالند،

که چرا آتش به من در می زنـــی ------- چون خریدی چون نگونم می کنی؟!

اما آن بانو به نخودها دلداری می دهد که این محنت را تحمل کنید که اگر بدین جوش و غلیان صبر آرید خامی شما به پختگی، دگر شود و برخوان کریم آدمیان نهاده شوید و بعد از هضم به مرتبه انسانی می رسید.

این زبان حال و سرگذشت انسان است.او باید مراحل شناخت بصیرت را یکی پس از دیگری در نوردد تا مقام والای انسان را تحقق بخشد، و جان مایه اصلی اندیشه مولوی نیز مردن و شدن، ملازمه دائمی فنای فی الله و بقای باالله است.

4- حفظ و تقويت ايمان
قرآن كريم با اشاره به اين مطلب مى فرمايد:
«عَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَیئًا وَهُوَ خَیرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛
چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آنكه خير شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید


5-بلا رحمتی ازدریچه حکمت حق

صــــــــلای عشق جانان بی بلا نیست زمانی بی بــــــــلا بودن روا نیست
اگر صد تیر بر جـــــــــان تو آید چو تیر از شست او باشد خطا نیسـت
از آنجا هر چه آید راست آیــــــد تو کژ منگر که کژدیدن روا نیـــست
سر مویی نمی دانی از این ســـــــر تو را گر در سر مویی رضا نیســت
بلاکش تا لقای دوست بیـــــــنی کــــه مرد بی بلا مرد لقا نیست


6- رعایت ادب هنگام نزول بلا

بالا و شکایت فرزند از پدر که چرا مارا آفریدی درحالیکه خود خواسته بودند

ذره بیجان خفته بود تااین زمان جان سرمست گشته بودتابیکران

همچودانه سربرآرد بطـن خویش غنچه گردد باربگیرد رنج خویش

دل طلب کرد تا درآید زین سفر آنچه برلـوح رشته بود داداو نظر

مولانا در بیان رعایت ادب به هنگام نزول بلا، ادب حضرت آدم را مثال می زند و می فرماید: بعد از آنکه حضرت آدم از شجره ممنوعه خورد، توبه کرد و گفت: ربنا ظلمنا انفسنا، مسئولیت کار خود را به عهده گرفت و از خداوند پوزش خواست. این عمل او از روی ادب بود. پروردگار از آدم پرسید: تو که می دانستی خطای تو، تقدیر و قضای من بود چرا هیچ نگفتی و عذری نیاوردی؟ حضرت فرمود: ترسیدم و ادب بندگی را رها نکردم. پروردگار فرمود: به پاس همین ادب، مقبول درگاه ما شدی.

گفت آدم که: «ظلمنا نفسنا» ------- اوزفعل حق نبد غافل چوما
بعد توبه گفتش: ای آدم نه من ----- آفریدم در تو آن جزم و محن؟
نه که تقدیر و قضای من بد آن؟ ----- چون به وقت عذر کردی آن نهان؟
گفت: ترسیدم. ادب نگذاشتم ------ گفت: من هم پاس آنت داشتم


لذا مولوی به زیبایی بیان می دارد که ادب آدم او را رهانید و موجب نجاتش شد.

در بیان آثار و فواید بلایا می توان این موارد را ذکر کرد:

1. وجود بلا، سختی، زشتی و بدی = پدید آوردن مجموعه زیبای جهان ضروری است.

2. حتی زیبائیها، جلوه خود را از زشتیها و سختیها دریافت می کنند.

3. در شکم گرفتاریها و مصیبتها، نیکبختی ها و سعادتها نهفته است. همچنان که گاهی نیز درون سعادتها، بدبختی ها تکوین می یابند.

4. بلا و درد نعمتی است که نصیب هر کسی نمی شود.

5. خداوند بنده اش را به بلا و محنت گرفتار می کند تا در آن زمان، با دیدن ضعف و نقص هر چیزی غیر از ذات باریتعالی، یقین می کند که جز او فریاد رسی ندارد و روی نیاز را فقط به قبله ناز او بگرداند.

6. بلا روح و جان آدمی را صیقل می دهد و چه بسا موجب هدایتش شود.

7. بلا انسان را مقاوم، صبور، شکور و راضی می سازد.

8. اگر بلا نبود، نه تنها بسیاری از صفات الهی تجلی پیدا نمی کرد، بلکه در میان آدمیان نیز، خوب و بد، مومن و منافق از یکدیگر شناخته نمی شدند.

9. خداوند، قادر است که بی بلا و مشقت عطا فرماید، اما بعد از رنج، راحت یافتن را مزه دیگری است.

10. بلا در بسیاری موارد بازتاب اعمال اشتباه خود انسان است و می توان با رعایت دین و اخلاق، مشورت و بهره گیری از عقل، از بروز آن پیشگیری یا میزان سختی آن را کمرنگ تر کرد.

11. بلا و محنت کنترل کننده اعمال انسان و عامل پیشگیری از ارتکاب به گناه است.

12. بلا، انسان را قدر دان نعمتهای پیشین و حال خود می سازد.

13. بلا و مصیبت، ندانستن و نشناختن ماست. نه خود را می شناسیم نه خدا را، نه دنیا و نه عقبی را. اگر به این چهار مقوله اشراف کامل پیدا کنیم، دیگر غم معنا نخواهد داشت. زیرا خداوندی که مصلحت بنده اش را از خودش بهتر می داند و نظام جهان را بصورت کل در نظر می گیرد، جز به خیر و صلاح ما قلم نخواهد زد. و آنچه در آخر می توان افزود این است که فواید مثبت بلا و مصیبت آنقدر زیاد است که آثار منفی در کنار آثار مثبت آن، صفر به نظر می رسد.



:: موضوعات مرتبط: مطالب جالب و آموزش ها
:: برچسب‌ها: بلایای طبیعی, بلای مصنوعی, انواع بلاها, جنبه های مادی و معنوی بلا
وطن یعنی پدر ؛ مادر ؛ نیاکان...!

سلام بر همه
به وبـسایــت روستای سیرجارون خوش آمدید!
هدف اصلی ما معرفی بیشتر این روستای عزیز و دوست داشتنی به شما دوست عزیز می باشد .
با نظرات سازنده ی خود ما را در این امر یاری فرمایید...

کانال تلگرام روستای سیرجارون:
T.me/Sirjaron

صفحه اینستاگرام روستای سیرجارون:
instagram.com/sirjaron


ایمیل روستا:
sirjaron@yahoo.com